عاشق شو

عشق، تصمیم قشنگی ست
بیـا عـاشق شـو

نه اگر قلب تو سنگی ست
بیـا عـاشق شـو

آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست

بیـا عـاشق شـو

ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست

بیـا عـاشق شـو

با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست

بیـا عـاشق شـو

تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست

بیـا عـاشق شـو

کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!

بیـا عـاشق شـو

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست

بیـا عـاشق شـو

ناشناسی

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود


 



 


 

هی فلانی می دانی ؟ می گویند رسم زندگی چنین است...

می آیند.... می مانند.... عادت می دهند.... ومی روند.

وتو در خود می مانی و تو تنها می مانی

راستی نگفتی رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....؟


اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگرکلم
ه 

  دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم

 



 

عشق این است که تو با صدای من سخن بگویی و با چشمان من ببینی و هستی را با انگشتان من کشف کنی

 



 

نمی دونم که چرا هر وقت به تو می رسم ، نمی توانم از تو

بگویم. برای گفتنت واژه کم می آورم. به هر حال ، بدان

که بیشتر از این حرف ها و واژه ها برایم معنا می دهی

 


 

 

من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه

اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه

من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه

آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمی کنه

 

عکس عاشقانه

 

 

شبی به دست من از شوق سیب دادی تو

نگو که چشم و دلم را فریب دادی تو

تو آشنای دل خسته ام نبودی  حیف

و درد را به دل این غریب دادی تو.

 


 

 

تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است

 عکس عاشقانه

شعرهای عاشقانه


  ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی
           دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!


 


از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما


 


کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم


درسکوت دادگاه سرنوشت


عشق برما حکم سنگینی نوشت


گفته شد دل داده ها از هم جدا


وای بر این حکم و این قانون زشت


 


عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود


عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود


شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر


مهربانی حاکم کل مناطق می شود



دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟


من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟


ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد


با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟


 


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب


بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب


                              تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه


                               چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب


رفتی و ندیدی که چه محشر کردم


با اشکتمام کوچه را تر کردم


وقتی که شکست بغض تنهایی من


وابستگی ام را به تو باور کردم


 


طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته


شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته


من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی


ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی


آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد


کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد


یا نمی داد به تو این همه زیبایی را


یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد(just 4 u) !


عشق

 

 

عشق یعنی سالهای عمر سخت

     

 

   عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ

      

 

        عشق یعنی خواستن له له زدن                           

        

 

     عشق یعنی سوختن پر پر زدن            

             

 

      عشق یعنی جام لبریز از شراب          

              

 

           عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

 

 

 عشق یعنی لایق مریم شدن

 

 

عشق یعنی با خدا همدم شدن 

  

 

     عشق یعنی لحظه های بی قرار  

 

 

            

 

 عشق یعنی صبر یعنی انتظار     

               

 

    عشق یعنی از سپیده تا سحر      

                  

 

       عشق یعنی پا نهادن در خطر                    

  

 

 عشق یعنی لحظه ی دیدار یار                      

 

 

 عشق یعنی دست در دست نگار            

     

 

   عشق یعنی آرزو یعنی امید

          

 

    عشق یعنی روشنی یعنی سپید 

             

 

       عشق یعنی غوطه خوردن بین موج 

             

 

             عشق یعنی رد شدن از مرز اوج

 

 

عشق

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

 

 

یا دل ازدیدن تو سیر شود بعدبرو

 

 

ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن آسمان پای پرت پیر شود بعد برو

 

 

نازنینم تو اگر گریه کنی بغض من نیز می شکند

 

 

خنده کن عشق زمین گیر شود بعد برو

 

 

یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

 

 

خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش ای نازنین خواب تو تعبیر شود بعد برو ...